عشق بچه

اسم بچه دختر و پسر به همراه معنیشون - عکس نی نی های خوشکل - نحوه رفتار با کودک

عشق بچه

اسم بچه دختر و پسر به همراه معنیشون - عکس نی نی های خوشکل - نحوه رفتار با کودک

اسامی دختر و پسر با معنی

آبان دخت : دخترآبان ، نام زن داریوش سوم

آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آتوسا : قدرت و توانمندی - دختر کورش وزن داریوش اول

آفر : آتش - ماه نهم سال شمسی

آفره دخت : دختر آتش - دختری که در ماه آذر به دنیا آمده است .

آذرنوش‌: شیرین و دل انگیز

آذین : زیور، طاق نصرة‌، تزئین ، آرایش

آراه : نام فرشته موکل روز بیست و یکم ازماه پنجم درآئین زردشت

آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، امید

آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانیان - پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر

آرتین: پاک و مقدس، نام هفتمین پادشاه ماد

آرتام:والی فریگه در زمان کوروش هخامنشی

آرتمن:نام برادر بزرگ تر خشایار شاه پسر داریوش شاه

آرشام : بسیار قوی - پدر بزرگ داریوش بزرگ هخامنشی

آرمان : آرزو - خواهش - امید

آرمین : آرام گرفتن - پسر کیقباد پادشاه پیشدادی

آرمیتا: آرامش یافته ، کلمه ای زردشتی است

آریا فر: دارنده شکوه آریائی

آریا : آزاده نجیب - یکی از پادشاهان ماد - مهمترین نژاد هند و اروپائی

آریا مهر : دارنده مهر ایران - از سرداران داریوش سوم

آرین : سفید پوست آریائی

آزاده : دلیر و بی باک ، رها

آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق

آزرمدخت : یکی از ملکه های ساسانی

آزیتا : آزاده

آناهیتا : الهه آب

آونگ : شبنم - نام کردی

آهو: شاهد ، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار

آیدا : شاد، ماه - نام تذکمنب



اتسز : لاغر و استخوانی - از پادشاهان خوارزم

اختر : ستاره ، علم ، درفش

ارد : خیر وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکانی

ارد شیر : شیر زیبا - اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان

اردوان : نام پادشاهان معروف اشکانی

ارژن : درختی با چوب بسیار سخت و محکم - نام کردی

ارژنگ : آرایش - کتاب مانی نقاش - دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت

ارسلان : شیر، دلیر و شجاع - نام پادشاه سلجوقی

ارغوان : نام درختی با گل و شکوفه های سرخ رنگ

ارمغان : هدیه ، تحقه ، سوغات

ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشید شاه پیشدادی

اروانه : نام گلی کوهی است - نامی کردی

استر : ستاره - بردارزاده مردخای وزن خشایارشاه

اسفندیار : پاک آفریده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد

اشکان : منسوب به اشک - بنیانگذار سلطنت پارتها

اشکبوس : پهلوان کوشانی که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد

افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکایت گذشتگان

افسون : سحر و جادو ، حیله و تزویر

افشین : با همت .

امید : انتظار ، آرزو

انوش (‌ آنوشا ) : استوار و جاوید - دخترمهرداد ششم

انوشروان : دارنده لوح جاویدان - لفب خسرو اول پادشاه ساسانی

اورنگ : عقل و کیاست ، تخت پادشاهی

اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز

اوستا : نام کتاب آسمانی زردشت

اهورا : صاحب ، فرمانروای دانا

ایاز : بزرگ و پاینده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی

ایران : محل زندگی آریائیها

ایراندخت : دختر ایران

ایرج : یاری دهنده آریائیها - پسرفریدون ، پادشاه و پهلوان ایرانی

ایزدیار : کشی که خداوند یار اوست




بابک : پدر کوچک ، جد اردشیر ، پسر ساسان

باپوک : کولاک ، نامی کردی

باربد : پرده دار ، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز

بارمان : لایق - نام سردار افراسیاب

بامداد : پگاه ، سپیده دم - نام پدر مزدک

بامشاد : کسی که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانیان

بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب

بختیار : خوشبخت ، خوش اقبال - استاد رودکی در موسیقی

برانوش : مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی

بردیا : پسر کورش و برادر کمبوجیه

برزو : بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان

برزویه : طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی

برزین : بلند و تنومند - ازپهلوانان ایران - نام پسر گرشاسب

برمک : از وزیران ساسانی - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ

بزرگمهر : خورشید بزرگ - نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی

بنفشه : گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتا طولانی

بوژان : رشد کرده - نامی کردی

بویان : خوشبو - مامی کردی

بهار : شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسی

بهارک : بهار کوچولو

بهاره : بهاری

بهتاش : خوب ومانند

بهداد : نیک آفریده شده

بهرام : پیروز ، ایزد پیروزی درآئین زردشت ، لقب برخی از پادشاهان ساسانی

بهدیس : خوش رنگ ، خوشگل

بهرخ : زیبا چهره ، قشنگ

بهرنگ : خوش رنگ

بهروز : خوشبخت ، نیکبخت

بهزاد : نیک نژاد - مینیاتوریست مشهور صفویان - نام اسب سیاوش

بهشاد : خوشحال وشاد

بهمن : نیک اندیش - برف انبوه که از کوه فرو ریزد - جانشین اسفندیار

بهناز : خوش ناز‌، باناز ، طناز

بهنام : نیک نام

بهنود : سلامت ، عافیت

بهنوش : کسی که نیک مینوشد

بیتا : بی همتا ، بی مانند

بیژن : ترانه خوان ، جنگجو - پسر گیو و دلداده منیژه






روش های برخورد مناسب با کودک پرخاشگر

روش های برخورد مناسب با کودک پرخاشگر


ریشه‌یابی پرخاشگری در کودکان گام اول مواجه با کودک پرخاشگر است. به‌طورکلی دو نوع پرخاشگری داریم:


پرخاشگری خصمانه: رفتاری‌ است‌ که‌ به‌منظور صدمه‌ و آزار رساندن‌ به‌ دیگران ابراز می‌شود و هدف‌ در آن‌ صرفاً آزار رساندن‌ است.

پرخاشگری وسیله‌ای: رفتاری‌ است‌ که‌ فرد به‌وسیله‌ آن‌ خواستار به‌ دست ‌آوردن‌ هدفی‌ دیگر است‌ و ابداً قصد حمله‌ به‌ دیگران‌ یا اذیت‌‌ آن‌ها را ندارد.

گاهی پرخاشگری ریشه در عدم توجه به کودک و گاهی ریشه در نهادینه شدن یک رفتار نادرست برای رسیدن به خواسته کودک دارد تا جاییکه می‌تواند رفتار و مقابله نادرست والدین منجر به تبدیل‌شدن این پرخاشگری به شکل کلامی یا برخورد فیزیکی شود. پس پراهمیت‌ترین اقدام، نحوه برخورد سنجیده و بجا با کودک در مواجه با پرخاشگری است. به‌عنوان‌مثال اگر کودک 2 ساله بوده و خواسته‌اشبا گریه همراه است، بهتر است او را بغل کرده و نوازشش کنید و برایش توجیه کنید که چه رفتار نابجایی انجام می‌دهد و اگر درست رفتار کند چه امتیازهایی خواهد داشت. این نوع واکنش رفتاری در کودک 2 ساله، هدف‌دار نیست و کودک به علت مشکلات جسمی و یا تعارضات درونی، مشکلات خود را به‌صورت گریه، نق زدن، پرخاشگری، بی‌خوابی، امتناع از خوردن غذا و بی‌اختیاری ادرار و مدفوع نشان می‌دهد.


اگر کودک در حال پرخاشگری است، به گریه‌ها و جیغ‌های او واکنش نشان نمی‌دهیم و تنها بغلش می‌کنیم، نازش می‌کنیم چون بچه 2 ساله ناراحت می‌شود اما نه نگاهش می‌کنیم و نه با او حرف می‌زنیم، زمانی که گریه بچه تمام شد با او صحبت می‌کنیم. بیشترین بار هیجانی را حرف زدن و نگاه کردن دارد، با نگاه نکردن و صحبت نکردن، کودک متوجه متفاوت بودن رفتار والدین نسبت به گذشته خواهد شد. در وضعیت قرار گرفتن کودک 2 ساله در حال پرخاشگری از تکنیک بی‌اعتنایی و بی‌توجهی کمک بگیرید. زمانی که کودک پرخاش می‌کند و با جیغ‌هایی که میزند به خواسته خود می‌رسد، یاد می‌گیرد برای رسیدن به خواسته خود، تنها راه پرخاش کردن وجود دارد. پس در کنار اوباشید و فقط سکوت کنید و کارهای عادی خود را انجام دهید. با بی‌اعتنایی، کودک متوجه می‌شود، رفتار نابجایش طرفدار نداشته و باعث ایجاد فاصله او از مادر یا پدرش شده.


از 6 ماهگی باید تکنیک بی‌توجهی در حین پرخاشگری فرزندمان را تمرین کنیم. حال اگر کودک بیش از 2 سال داشته باشد چگونه رفتار کنیم؟ کودکی که بیش از 2 سال دارد را بلند نمی‌کنیم فقط نازش می‌کنیم. کودک متوجه حضور پدر و مادر خواهد شد اما نه با او حرف می‌زنند و نه نگاهش می‌کنند. بنابراین هیچ لذتی نبرده و امتیازی نمی‌گیرد و یاد می‌گیرد رفتارش را کنار بگذارد. وقتی با بی‌توجهی به رفتار او از کنارش رد شویم، کودک یاد می‌گیرد در مواجه با خواسته‌هایش راه دیگری را امتحان کند. اگر این رفتار پرخاشگری با تقدیر و به‌نوعی باج دادن والدین همراه باشد، کودک یاد می‌گیرد هر جا نیاز و یا خواسته‌ای داشت، به دنبالش باید پرخاش کند و به‌این‌ترتیب عاقبت او تبدیل‌شدن به فردی خواهد بود که مجموعه‌ای از رفتارهای زشت و ناپسند مانند زورگویی و مردم‌آزاری را برای رسیدن به خواسته‌هایش پیش می‌گیرد.


در خانواده باید چارچوب و قوانین وجود داشته باشد و برای کودک مشخص شود که مطابق قوانین خانواده رفتار کند. او می‌آموزد پرخاشگری و جیغ زدن نوعی خارج از قوانین عمل کردن است.


حال اگر ریشه جیغ زدن‌ها، پرخاشگری است، باید از تکنیک‌های درمان رفتارهای خشن استفاده کرده و بچه را تنبیه کرد. البته تنبیه حد و اندازه دارد و لزوماً هر تنبیه به معنی تنبیه فیزیکی نیست. تنبیه فیزیکی نادرست، باعث ایجاد احساس بدی از کودک در خود می‌شود و او را افسرده و بیشتر از قبل پرخاشگر می‌کند و ممکن است عزت‌نفس او را تا پایان عمر از او بگیرد. ممکن است کودک، در پاسخ تنبیه نابجا و اشتباه، احساس کند مورد آزار قرارگرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز کند، اکنون با پرخاشگری به کاهش اضطراب خود می‌پردازد. اینجا پرخاشگری‌ وسیله‌ای‌ است‌ که‌ کودک‌ با توسل‌ به‌ آن‌ می‌خواهد به‌ هدف‌ خود یعنی‌ کاهش‌ اضطراب‌ دست‌ یابد. پس برای آموزش به فرزندان خود صبور باشید. وقتی شما کودک را نابجا تنبیه کنید، این بدین معناست که حق با شماست و کار شما درست است، این رفتار سبب می‌شود کودک از بزرگ‌سالش تقلید کرده و در آینده به دلیل ایجاد حس انتقام، به دیگران نیز صدمه بزند و به دلیل عدم اعتمادبه‌نفس قادر به برقراری ارتباط سالم با دیگران و حتی پیدا کردن دوست مناسب برای خود نخواهد بود.


رژیم غذایی نادرست، خواب و سایر عوامل محیطی نیز می‌تواند، پرخاشگری و ایجاد حس تندخویی در کودک را تشدید کند. به‌عنوان‌مثال مصرف بیش‌ازاندازه سردی‌ها، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک و تماشای تلویزیون و بازی‌های رایانه‌ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او می‌شود. کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی می‌شود، خواب شب مهم‌تر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث بر هم خوردن ریتم خواب می‌شود و کودک باوجود خواب زیاد، پس از بیداری آرامش ندارد .


خاطرنشان می‌شود، لجبازی در سنین بین 2 تا 5 سال طبیعی است و کودک به دلیل خودمختاری دوست ندارد به حرف والدین گوش دهد و تنها راه چاره‌اش، استفاده از همان قانون خانواده است. پس در قوانین خانواده، در کنار تفهیم ساعت غذا خوردن و خوابیدن، حدود و چارچوب‌های رفتاری و تابلوهای ورودممنوع حریم خانواده را نیز به کودکان خود بیاموزید.



۷ نکته کلیدی در برخورد با کودک لجباز

مشکل اصلی را بیابید


در این گونه موارد باید به دنبال پی بردن به علت مشکل و رفع آن بود.

واکنش هایی نظیر تنبیه کودک و یا بی توجهی به او می تواند زمینه ساز ایجاد تصویری نامطلوب از والدین در ناخودآگاه کودک باشد که بعدها به شکل خشم هدف دار خود را نشان می دهد.


با کودک مدارا کنید


با اینگونه کودکان باید مدارا کرد و ابتدا زمینه های بروز لجبازی را شناسایی کرد، سپس کودک را از آن دور کرد ، به عنوان مثال کودکی را که در بازار از والدین می خواهد هرچیزی را برایش بخرند، نباید به بازار بُرد و همیشه درباره برآوردن خواسته هایش یک چیز دیگر را باید جایگزین کرد مثل ابزار پلاستیکی به جای واقعی و دور نگاه داشتن وسایل خطرناک از دسترس کودک . اما کودکان پس از پایان سه سالگی و آغاز چهار سالگی وارد حیطه اجتماعی می شوند و رفتارهای مختلف را از یکدیگر می آموزند و با الگوبرداری منفی سعی می کنند در رابطه با والدین خود آن را اجرا کنند و این امر تا حدود زیادی آگاهانه و هدفمند است و کودک با آزمون و خطاهایی که می کند سعی در به زانو درآوردن والدین و تسلیم آن ها در برابر خواسته هایش دارد و با این کار به سیطره قدرت خود و خود محوری اش ادامه می دهد و برای این کار ، بهانه هایی نیز برای خود دارد مانند وجود رقیبی به عنوان برادر و یا خواهر کوچک تر و یا به علت رفتن به مهد کودک و یا مواردی از این قبیل ، این گروه از کودکان ، اعتماد به نفس پایینی دارند و نسبت به دیگر کودکان تعارضات درونی بیشتری دارند و سطوح ترس و اضطرابشان بالاتر از همسالانشان است.


به کودک میدان دهید


برای درمان لجبازی کودکان در ابتدا باید روی استقلال آن ها به شکل عملی و فکری کار شود، والدین باید به کودک میدان دهند تا خودش کارهای شخصی اش را انجام دهد و در برخی زمینه ها نظر او را جویا شوند ، فعالیت هایی از این قبیل با عث خودباوری بیشتر کودک و جلب توجه به صورت مثبت می شود و انرژی بالقوه کودک را به سمت مثبت هدایت می کند .


اعمال روش خاموشی


از طرف دیگر باید روش «خاموشی» را اعمال کرد ، به این مفهوم که والدین در مقابل رفتارهای منفی کودک هیچ واکنش کلامی ، دیداری و شنیداری انجام نمی دهند و گویی چیزی را ندیده اند ، کودک پس از چند بار تکرار رفتار منفی، به علت دریافت نکردن پاسخ، پی می برد که کارش بیهوده است.


روش تقویت رفتار ناهمساز


وقتی شدت رفتارهای کودک نسبت به قبل کاهش یافت والدین باید روش «تقویت رفتار نا همساز» را اجرا کنند، یعنی رفتار مقابل رفتار منفی کودک را به محض سر زدن از کودک ، تقویت کنند ، مثلا کودکی که گریه می کند به محض آن که ساکت شد ، توسط والدین مورد توجه و تشویق قرار گیرد .


رژیم غذایی مناسب


شاخص های دیگری که باید در نظر داشت ، استفاده از رژیم غذایی صحیح است، مصرف بیش از اندازه سردی ها ، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک و تماشای تلویزیون و بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او می شود ، کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی می شود ، خواب شب مهم تر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث بر هم خوردن ریتم خواب می شود و کودک با وجود خواب زیاد ، پس از بیداری آرامش ندارد .


مراجعه به مشاور


درباره لجبازی های شدید کودکان که گاه به صورت گریه های طولانی و کبودی لب ها و واکنش های غیر عادی خود را نشان می دهد ، بررسی امواج مغز کودک و مراجعه به روان پزشک و روان شناس کودک ضرورت دارد .

صحیح ترین نوع رفتار با کودک از تولد تا 15 سالگی

3029



ارتباط برقرار کردن با کودک در هر سنی شیوه ی خاص خود را دارد و نمی توان با نوجوان 15 ساله همچون کودک شش ساله رفتار کرد . داشتن رابطه ی درست با کودک باعث رشد فکر و اجتماعی او می شود. در این مطلب به طور خلاصه روش های صحیح برخورد با کودک در سنین مختلف را برای شما شرح می دهیم.


مقدمه

رابطه کودک با مادر بهترین روابطی است که بین دو انسان برقرار می‌شود و این روابط می‌تواند برای سالهای بعد، آموزنده باشد و یا الگویی برای شخصیت بعدی کودک و رابطه او با سایرین باشد. تقریبا همه مادران کوشش دارند که رابطه آنان با فرزندانشان تا حد امکان مطلوب باشد. در این رابطه فقط مادر دخالت ندارد، بلکه کودک نیز در این امر سهیم است. بنابراین لازم است بعضی از خصوصیات اخلاقی کودک را در سنین مختلف مورد مطالعه قرار دهیم. و هر قدر مادر در این خصوصیات آگاهی کاملتری داشته باشد، بهتر می‌تواند با او کنار بیاید، اگر بداند که با وجود همه کوششهای او ، باز هم همه چیز آرام و بی دردسر نخواهد بود، در این صورت با مشکلات ، رابطه صحیحی برقرار خواهد ساخت.


هر قدر مادر ، ماهر ، با استعداد و مهربان باشد، رابطه او با کودکش آرامتر و بی دردسرتر خواهد بود. و در نتیجه مشکلات آینده‌اش ، برای مادر قابل پیش بینی خواهد بود. تغییرات اخلاق و رفتار کودک حتی در قسمتهای پیچیده و بغرنجی از آن ، مانند رابطه او با مادرش هم ، دارای نظم و ترتیب و قابل پیش بینی است. میزان سازگاری و همکاری کودک با شما ، تنها بستگی به طرز رفتار و مهارت شما در تربیت کودک ندارد، بلکه به نحوه قابل ملاحظه‌ای با تغییرات خود کودک در حال رشد و نمو نیز دارد. در ضمن باید بدانید، وقتی کودک شما در مقابلتان مقاومت به خرح می‌دهد، اغلب کودکان در این سن ، چنین نیستند. در این صورت عکس العمل شما با این موضوع فرق خواهد داشت.


کودکان شیرخوار

هر کودک شیرخواری حسب تفاوتهای فردی در برخورد با مادر برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی ، رفتار خاصی دارد. در این خصوص مادران باید بگذارند تاکودک خود برنامه غذایش را تنظیم کند و تقاضای طبیعی‌اش معین کند که چه موقعی باید بخورد و بخوابد. اما در حقیقت این مساله تمام هدف نیست، بلکه نیمی از آنست. روش بزرگ کردن کودک، بنا به عکس العمل او در برابر احتیاجات طبیعی و فطری کودک و بر حسب نظم و ترتیب آن ، توسط مادر تنظیم می‌گردد. در این صورت هر نوع نیاز کودک برآورده می‌شود.


بعضی از کودکان ، تابع نظم مادرند و بعضی در این قالب نمی‌گنجند. آنچه ما در جستجوی آن هستیم، ترکیبی از این دو حالت است. یعنی تنظیم شخصی و خود به خود کودک که شامل نیروهای داخلی و خارجی هر دو است. گاهی تقاضای کودک، مافوق توانایی مادر است، در این صورت مادر باید خود را در برابر تقاضاهای زیاد طفل ، محافظت کند. البته هدف اصلی سازش و تطابقی است که بین طرفین برقرار می‌شود، ولی اگر کودک نسبت به تعدیل تقاضاهای خود ، استعداد و توانایی نشان ندهد، این وظیفه مادر است که اقدام نماید و در مقابل تقاضاهای کودک ، خودداری نشان دهد. چنین حالتی فقط تملق به زمان شیرخوارگی ندارد، بلکه متعلق به تمام سالهای برخورد است.


کودکان 18 ماهه

کودک هیجده ماهه در حالیکه ظاهرا «بزرگ شده است و کاملا» جست و خیز دارد ولی از نظر روابطش با مادر خیلی شبیه بچه ی شیر خوار است او دوست دارد بیشتر بگیرد تا بدهد. او از چیزهایی که می‌داند و می‌تواند، استفاده کافی می‌کند و نیازها و احتیاجهای خود را به سایرین می‌فهماند. او بوسیله اشاره و تلفظ کلماتی مانند «آه ـ آه» به سرعت منظور خود را می‌فهماند. جواب «نه» را از دیگران به راحتی قبول نمی‌کند. می‌داند که کلمه «نه» راحتترین و متداولترین کلمه‌ای است که بکار می‌رود.


کودک هیجده ساله وقتی راه می‌رود، با حرکت پاها فکر می‌کند و دوست دارد هر چه به دستش می‌رسد، بگیرد. احساس او نسبت به زمان بسیار کم است. او هر چه را که می‌خواهد، همین الان می‌خواهد. مدتی نخواهد گذشت که کودک هیجده ماهه بر اثر رشد، این مراحل را پشت سر می‌گذارد و در سن دو سالگی مادر می‌بیند که او اخلاق خوشی دارد و آدم مطیعی است.


کودک بیست و یک ماهه

کودک در این سن دوست دارد. هر چه که مورد علاقه‌اش است، همراهش باشد. از تغییر وضعیت ناراحت است و چون گنجینه‌ای لغات او کامل نیست، نمی‌تواند منظورش را بفهماند بنابراین به گریه و ناسازگاری کردن، متوسل می‌شود. مادر خوب و والدین آگاه ، سعی دارند منظور کودک را به سرعت درک و عملی کنند چون در غیر این صورت با لجبازی و ناسازگاری کودک روبه رو خواهند شد. امنیت کودک وقتی عادی است که همه چیز مثل سابق باشد. از تغییر جا یا تغییر لباس و غذا متنفر است.خوشا به حال کودک بیست و یک ماهه ای که والدینش ، واقعی بودن نیازهای او را تشخیص دهند.


کودک دو ساله

برای یک کودک دو ساله ، برعکس کودک هیجده ماهه ، اطاعت ، کاری دلپذیر و آسان است. گذشت شش ماه به کودک این را می‌دهد که در مقابل والدینش فرمانبردار خوبی باشد. کودک در دو سالگی بیشتر اوقات ، شنونده و اجرا کننده بسیار خوبی است. این حالتها جزء ذات کودک است، و اگر والدین بدانند که در چه مدت این تغییرات صورت می‌گیرد تقاضاها و انتظارهای خود را از کودک ، با امکانات و قدرت او تطبیق می‌دهند و در نتیجه ، در امر تربیت او توفیقهای بیشتری عایدشان می‌شود.


کودک دو سال و نیمه

کودک در این سن ، منفی باف ، لجوج و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد می‌زند: «خودم می‌خواهم بپوشم» و اگر پدر به او بگوید: «لباست را بپوش» خواهد شنید که می‌گوید: «می‌خواهم مامان لباس تنم کند.» کودک دو و نیم ساله متلون است. اگر مادر به طرف او رود. بابا را می‌طلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را می‌خواهد. او در دنیایی از تضاد سیر می‌کند. و این کلمات بر زبان او جاری است: «می‌کنم .. نمی‌کنم .. می‌خواهم .. نمی‌خواهم .. می‌توانم .. نمی‌توانم .. بله .. نه»


انتخابهای او چند تایی است و در هر دقیقه ، نوعی را می‌پسندد، اگر انواع باشد همه را طالب است اگر جلوی او را نگیرند، ممکن است مدتها از یک سمت به سمت دیگر حرکت کند. اگر مادر به او بگوید: «مربا می‌خواهی» می‌گوید «نمی‌خواهم» اما به محض اینکه مربا کنار گذاشته شود، او مربا می‌خواهد. مشکل مادر برای تربیت او ، این است که باید حتی الامکان او را در مسیر یک طرفه قرار دهد. کارهای روزانه را خودتان انتخاب کنید و فرصت انتخاب به او ندهید. وقتی می‌خواهید او را با خود به بیرون ببرید، در حالیکه از تفریح در بیرون برایش سخنرانی می‌کنید لباس تنش کنید. اگر از او برای بیرون رفتن ، اجازه بخواهید، کلاهتان پس معرکه است. به هر قیمت که می‌دانید از پرسشهایی که او باید چواب «نه» را ادا کند، پرهیز نمایید. به او زیاد فرصت انتخاب ندهید. اگر این فرصت را داشته باشد، مطمئن باشید که از فرصت خود راضی نیست.


در تمام دستورها، خواهش و تقاضاهایش تکبر و غرور زیاده از حدی دیده می‌شود. لذا مادر باید به جای نشستن و غصه خوردن ، راه و روش تسلط بر فرزند را بیاموزد و این مطلب را همواره در نظر داشته باشد، سعی کند کودک حرفهای او را بدون چون و چرا بشنود و به عکس در مقابل کارهای بی‌اهمیت تسلیم شود. مثلا «بگوید: البته … بله قربان … حتما»

مادران باید به خاطر داشته باشند که کودک 5/2 ساله ممکن است. رفتارش با شما بسیار خوب یا بد باشد، اما او شما را بسیار دوست دارد و تمناهای زیادی از شما دارد. جالبترین استعدادهای خود را می خواهد به شما نشان دهد، و دوست ندارد آنها را حتی پدرش ببیند. اگر گاهی وقتها که شما را خیلی ناراحت و خسته کرده، فرصتی بدست آورده و قدری استراحت کنید تا با صبر و حوصله بیشتری به سوی او بازگردید.


کودک دو و نیم تا سه ساله

بسیاری از کودکان در این سن ، در مرحله عجیبی قرار می‌گیرند، آنها میل دارند به زمان شیرخوارگی برگردند، از نظر احساسی می‌توانند این مرحله را با مادر تجدید کنند. دوست دارند دوباره از پستان مادر شیر بخورند، خود را در آغوش مادر جای دهد، برایش بسیار دلپذیر خواهد بود. کودک 5/2 ساله‌ای به مادرش می‌گفت: «من کوچولو هستم» نمی توانم حرف بزنم. دندان ندارم غذا بخورم. دوست دارم شیر بخورم.»


آنها دوست دارند در کالسکه بخوابند و از شیشه بوسیله پستانک شیر بخورند. وقتی مادری این نیاز کودک خود را بداند، سعی در برطرف کردن آن کرده و به موقع او را از این تخیل بی جا نجات می‌دهد. اغلب مادران ، کودک در این سن را مسخره کرده و با توجه به کودکان دیگر خود ، حس حسادت آنانرا تحریک و حسود بار می‌آورند. اما اگر کودک از زنده کردن دوران شیرخوارگی خود به اندازه کافی تجربه بدست آورد، خواهد توانست رشد کند و مستقل تر و بالغ تر بشود و سپس همواره به جلو نگاه کند نه به عقب.


کودک سه ساله

این سن برای مادر و فرزند دوره آرام و رضایت بخشی است. کودک از کلمه «ما» بسیار استفاده می‌کند. اغلب وجود مادر را بر خود ترجیح می‌دهد. کودک در ابتدای مرحله 5/2 سالگی روی کلمه «من» و احتیاجات شخصی خودش متمرکز است، بعد روی کلمه «شما» و تقاضای او بر «شما» تکیه دارد و بالاخره به مرحله دوستانه و مشترک می‌رسد. او در جهت متضاد گم نمی‌شود و سعی ندارد که هر دو جهت را انتخاب کند بلکه یک جهت را انتخاب کرده و روی آن می‌ایستد. گاهی والدین می‌توانند با فرزند سه ساله ی خود چانه نزنند. او را متقاعد کرده و به امید پاداش به انجام کاری مجبور سازند.


در سه سالگی قدرت بکارگیری کلمات به نحو قابل ملاحظه ای افزایش می‌یابد. او می‌تواند در جواب سخن سایرین حرف بزند. میل فراوان دارد در اموری که جنبه امر و بهره در آینده دارد، شرکت کند. کودک سه ساله گاهی که با دلیل و منطق صحبت می‌کنید، بخوبی گوش می‌دهد، و حتی گاهی اوقات ممکن است اگر دلیل خوبی برایش بیاورید. کارهایی را که انجامش را دوست ندارد، به راحتی انجام دهد. تقاضای او از بزرگترها خیلی کمتر از سابق و کنار آمدن با او آسانتر است.


کودک سه و نیم ساله

در این سن کودک دوست دارد، در خیال خود ، از والدین دوست خیالی بسازد و با آنها در خیال بازی کند، به آنها غذا بدهد و دست و صورتشان را بشوید و خشک کند، به نوازششان بپردازد. وقتی والدین در کنار او آرام نشسته‌اند و بدون توجه ، به دنبال کار خود می‌روند، داد کودک بلند می‌شود و گریه را سر می‌دهد و می‌گوید: «مادر چرا رفتی؟ من که با تو کاری نداشتم من به تو غذا می‌دادم. تو با رفتنت بازی مرا خراب کردی.»


والدین فکر می‌کنند که وضع روحی کودکشان متزلزل و مضطرب است، در صورتی چنین نیست، والدین باید بدانند معمولا کودکان در این سن با دوستان خیالی خود ، مدتها بازی می‌کنند و هر کدام نوعی دوست خیالی دارند. این مرحله ، مرحله طبیعی رشد است و از خصوصیاتش اینگونه بازی هاست هیچگاه نباید باعث نگرانی والدین شود و احتیاج به درمان ندارد. و خود به خود بر اثر رشد و بطور طبیعی اصلاح خواهد شد.


کودک چهار ساله

وقتی کودک چهار ساله می‌گوید: «مامانم اینطور می‌گوید» مثل آنست که بزرگترین مرجع صلاحیت‌دار ، دستوری صادر کرده است و دیگر جای هیچگونه بحث و گفتگویی نیست. وقتی در این سن در کودکستان ، کودک به مربی خود می‌گوید:

«مامانم گفته ساعت 9 باید شیرینی بخورم» بهترین دلیل را برای او آورده است. کودک برای همبازی خود بزرگترین دلیل را می آورد وقتی به او می‌گوید: «مامانم می‌گوید شماها باید این کار را بکنید». بچه‌های دیگر هم ممکن است حرف او را قبول و به عنوان دلیل بپذیرند. ولی کودک چهار ساله ، موجود کاملا ثابتی نیست.


ممکن است تصور کنید که اگر مادر تا این اندازه برای کودک صلاحیت و مرجعیت دارد، باید انتظار داشت کودک در کلیه موارد به حرف او گوش دهد، اما ابدا اینطور نیست. در هر سنی ممکن است کودک بعضی اوقات مقاومت به خرج دهد ولی ورد زبان بچه چهار ساله ، عباراتی است از قبیل: «نه … نخواهم کرد» یا حتی: «مگر مجبورم کنی.» در بعضی از سنین ، کودک مقاومت به خرج می‌دهد، چون نمی‌خواهد کاری را که از او خواسته‌اند، انجام دهد. ولی اغلب اوقات چنان می‌نماید که کودک چهارساله مقاومت می‌کند. چهارسالگی سن قید ناپذیری کودک است. او احساس می‌کند نیرویی او را وادار می‌کند که از زیر بار هر گونه قیدی شانه خالی کند و از سر کشی و تمرد خوشش می آید. با این سرکشی کودک هر طور که خودش صلاح می‌دانید، رفتار کنید ولی مقاومت او را زیاد جدی نگرید.


کودک پنج تا شش ساله

در پنج سالگی کودک مطیع و دوست داشتنی است و مادران می‌گویند آنها در این سن ، مانند فرشتگان هستند. اما در شش سالگی درست به عکس می‌شوند. کودک شش ساله نه تنها با مادرش رقابت می‌کند بلکه در برابر دستورهای او نیز مقاومت می‌نماید. در صورتی که کودک پنج ساله سعی دارد، فعالیت خود را همگام با مادر انجام دهد، و از او الگو بگیرد. کودک شش ساله ، دوست دارد همه تقصیر را به گردن مادر اندازد و برای هر چیز ، او را سرزنش کند. شش سالگی سن احساسات شدید و غالبا متضاد است.


کودک شش ساله در حالیکه مادر خود را سخت در آغوش دارد و می‌گوید: «ترا از هر کس در دنیا بیشتر دوست دارم» و مادر نیز از حرف کودکش خوشحال می‌شود، لحظه‌ای دیگر ، درست کاری مخالف سخن خود را انجام می‌دهد و می‌گوید: «مادر از تو بدم می‌آید» و مادر در این حالت ناراحت و افسرده می‌شود. در حالی که هیچیک از دو حالت مادر ، منطقی نیست. زیرا کودک او در سنی است که احساساتی بوده و احساسش بر عقلش غلبه دارد. بنابراین سخنهای او پایه و اساسی ندارد و مادر باید بداند، اطاعت نکردن کودک در این سن جسورانه ترین کاری است که کودک برای رسیدن به رشد انجام می‌دهد.


کودک هفت ساله

در این سن کودک از همه شکایت دارد و احساس می‌کند که همه با او دشمن هستند و هر کس در هر موقعیتی می‌خواهد او را اذیت کند. اینها از خصوصیات یک کودک هفت ساله است. بسیار حساس است و همیشه جنبه‌های منفی قضایا را در نظر می‌گیرد. بنابراین همیشه رنجیده و غمگین است. کودک شش ساله یک انسان جسور و متجاوز است ولی در هفت سالگی تمایل کودک درست عکس آنست و همیشه در برخورد با مسائل غرولند کنان عقب نشینی می‌کند، از والدین خود بیشتر از همه شکایت دارد و گاهی فکر می‌کند که آنها اصلا او را دوست ندارند. حتی آنهایی که خیلی درونگرا باشند، خود را بچه سر راهی پنداشته و سپس از خانه فرار می‌کنند. والدین از تخیل یک کودک هفت ساله در حیرت می‌شوند و گاهی ناامیدیهای او را به باد تمسخر می‌گیرند که درست باید عکس این عمل را انجام دهند و با او همدردی کنند تا از این طریق حالات یاس او را از بین ببرند.


کودک 8 ساله

کودک در سن 8 سالگی احتیاج شدید به یک رابطه عمیق دارد. از این رو به پدر یا مادر چسبندگی عجیبی پیدا می‌کند. در برابر قبول رد تقاضاهایش حساس است و کوچکترین تغییر قیافه والدین را درک می‌کند. آرزوی نزدیک بودن به مادر آنقدر برای او زیاد است که اغلب اوقات یک حالت آمیختگی بین او و مادرش بوجود می‌آید. اگر این علاقه بعد از مدتی فروکش نکند، باید نگران بود و برای درمانش اقدام کرد. این حالت فقط در حوالی هشت سالگی رخ می‌دهد و به زودی رد می‌شود. یک مادر خوب ، در این حالت با اینکه سماجت کودکش او را خسته می‌کند، با دادن یک پاداش مناسب می‌تواند، نیاز او را برای برقراری یک رابطه عاطفی ، ارضا نماید و راه را برای روابط فردی او در آینده هموار سازد.


کودک نه ساله

در این سن کودک تمایل شدیدی به مستقل بودن دارد، اگر استقلالش حفظ شود شخصیتی متعادل و دوست داشتنی خواهد یافت و گرنه پرخاشگر و ناسازگار جلوه می‌کند. در این سن کودک مصاحبت با مادر را دوست ندارد و میل ندارد با او مشورت کند، دوست دارد بیشتر با دوستانش باشد. نظر آنان بر همه کس حتی از مادر بالاتر است. اگر زیاد به کودک نه ساله خود دستور دهید، سرکشی نشان می‌دهد، دقت کنید و ببینید، آیا واقعا دستورتان لازم است، یا اینکه تنها می‌خواهید خود و فرزندتان را متقاعد کنید که شما هنوز ، فرد مافوق هستید.


کودک ده ساله

کودکان در این سن اغلب منتظرند ببیند مادرشان چه دستوری می‌هد تا آن را انجام دهند، اگر مادری بگوید: «چنانچه این درس را سه مرتبه بخوانی یاد خواهی گرفت» کودک بدون کم و کاست آن را انجام می‌دهد. ده سالگی از نظر رابطه مادر و کودک دوره خوش و مانند دوران پنج سالگی ، مطابق دلخواه مادر است. کودک از مادر اطاعت و دوست دارد دستورهایش را موبه مو اجرا کند.


کودک 11 تا 15 ساله

در این سن کودک زیاد به مادر توجه ندارد. او در آستانه بلوغ است مسائل رشد، دگرگونیهایی در او بوجود آورده که حالت دگرگونی به او می‌دهد. دیگر مادر برای او مطرح نیست. حتی مسائلی که از نظر زناشویی از دوستانش می‌شنود. برای لحظاتی او را از والدین خود متنفر می‌کند. در هر صورت والدین باید بدانند که در این سن به حریم خلوت کودک تجاوز نکنند زیرا در آنصورت ، رابطه عاطفی آنها گسته خواهد شد


اسم دختر خاص؛ بیش از ۳۰۰ اسم دخترانه جدید و زیبا

اسم دختر زیبا و خاص با الف

آبانسا 

معنی: مانند آبان 

ریشه: فارسی 


آبدیس 

معنی: مانند آب زلال و شفاف 

ریشه: فارسی 


آبناز 

معنی: نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست 

ریشه: فارسی 


آبنوس 

معنی: درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه‌ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد. 

ریشه: فارسی 


آپاما 

معنی: اسم دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی 

ریشه: فارسی 


آتاناز 

معنی: دختر نازنین بابا 

ریشه: فارسی 


آتریسا 

معنی: آذرگون مانند آتش، دختری با چهره‌ای زیبا و برافروخته 

ریشه: فارسی 


آترین 

معنی: آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی 

ریشه: فارسی 


آتنا 

معنی: در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعت 

ریشه: فرانسوی 


آتوسا 

معنی: نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی و به معنی قدرت و توانمندی است. اسم ریشه یونانی دارد اما از گذشته دور در فرهنگ ایرانی بوده است. 

ریشه: یونانی 


آدرینا 

معنی: آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین 

ریشه: فارسی 


آدونیس 

معنی: آدنیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می‌شود. 

ریشه: فنیقی 


آذرگل 

معنی: گلی سرخ رنگ شبیه شقایق 

ریشه: فارسی 


آذرمینا 

معنی: لعل گون، سرخ رنگ 

ریشه: فارسی 


آذین 

معنی: زینت، زیور، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین 

ریشه: فارسی 


آرامیس 

معنی: آرامش، راحتی 

ریشه: یونانی 


آرشیدا 

معنی: بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار می‌رود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده) 

ریشه: فارسی 


آرنیکا 

معنی: آریایی نیک خو 

ریشه: فارسی 


آروشا 

معنی: درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم 

ریشه: فارسی 


آریانا 

معنی: منسوب به آریا، آریایی، نام قدیم ایران 

ریشه: فارسی 


آریاناز 

معنی: موجب فخر و مباهات قوم آریایی 

ریشه: فارسی 


آسمان 

معنی: فضای بالای سر که آبی رنگ به نظر می‌رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم 

ریشه: فارسی 


آسنا 

معنی: روشنایی درونی، سرشت مادرزادی 

ریشه: اوستایی - پهلوی 


آسو 

معنی: شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می‌کنند. 

ریشه: کردی 


آلاگل 

معنی: آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی 

ریشه: فارسی - ترکی 


آمتیس 

معنی: آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازدواج کرد. 

ریشه: فارسی 


آناشید 

معنی: مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر 

ریشه: فارسی 


آوینا 

معنی: عشق 

ریشه: کردی 


آیدا 

معنی: شاد، خوش 

ریشه: ترکی 


آیسان 

معنی: آی (ترکی) + سان (فارسی) زیبا، مانند ماه 

ریشه: فارسی - ترکی 


آیسل 

معنی: زیبا و درخشان مانند ماه 

ریشه: ترکی 


آیسو 

معنی: مرکب از آی به معنای ماه بعلاوه سو به معنای آب، باطراوت و درخشنده، ماه و آب، زیبارو 

ریشه: ترکی 


آیشن 

معنی: مثل ماه، در زیبایی همانند ماه، شبیه ماه، (در مجاز زیبا)، ماهورا، زیبا رو 

ریشه: ترکی 


آیگل 

معنی: آی (ترکی) + گل (فارسی) گلی چون ماه 

ریشه: فارسی - ترکی 


آیما 

معنی: ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو، بانوی زیبا، دختر خوش چهره 

ریشه: فارسی - ترکی



اشک ناز 

معنی: مرکب از اشک و ناز، کنایه از دختر زیبا روی و لطیف 

ریشه: فارسی 


اقاقیا 

معنی: (معرب از یونانی) (در گیاهی) درختی است از راسته‌ی شبدرها که گلهای خوشه‌ای سفید یا صورتی خوشبو دارد. 

ریشه: یونانی 


اُلگا 

معنی: اولین قدیسه‌ی روسی، همسر و نایب 

ریشه: یونانی 


اِلِنا 

معنی: هلن و هلنا

ریشه: یونانی 


اِلآی 

معنی: ماه ایل؛ (به مجاز) زیباروی ایل

ریشه: ترکی 


اِلسانا 

معنی: مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان 

ریشه: ترکی 


اِلینا 

معنی: نیکویی و نعمت برای ما

ریشه: عربی 


الیانا 

معنی: نیکی و هدیه، (به مجاز) به معنی مأنوس؛ دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل 

ریشه: ترکی 


الیسا 

معنی: دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی 

ریشه: عربی 


انارگل 

معنی: گل انار 

ریشه: فارسی



اَنوشا 

معنی: بیمرگ و جاویدان

ریشه: فارسی 


اویتا 

معنی: بی همتا، تک 

ریشه: اوستایی - پهلوی 


اویسا 

معنی: آویسا، پاک و تمیز مانند آب 

ریشه: فارسی 


ایپک 

معنی: ابریشم، حریر، ابریشمی

ریشه: ترکی 


ایرانا 

معنی: ایران + ا (پسوند نسبت)، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی 

ریشه: فارسی 


ایرسا 

معنی: زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، آلیسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند. 

ریشه: فارسی


اسم دختر خاص و زیبا با ب

بَرفین 

معنی: برفی، از جنس برف؛ سفید مانند برف؛ (به مجاز) زیبا چهره 

ریشه: فارسی 


بَصیرا 

معنی: منسوب به بصیر؛ منتسب به دانایی؛ (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد. 

ریشه: عربی 


بُشرا

معنی: بشارت، مژده، مژدگانی؛ از واژه‌های قرآنی 

ریشه: عربی 


بِهشید 

معنی: تابناک و دارای فروغ و روشنایی

ریشه: فارسی 


باران 

معنی: قطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ (در عرفان) باران کنایه ازفیض حق تعالی و رحمت اوست. غلبه عنایات را نیز که در احوال سالک حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گویند. 

ریشه: فارسی 


بارلی 

معنی: بار(فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند 

ریشه: ترکی 


بنیتا 

معنی: دختر بی همتای من 

ریشه: فارسی 


بهارا 

معنی: بهار 

ریشه: فارسی 


بهارک 

معنی: به معنای مانند بهار، همچون بهار؛ (به مجاز) زیبا با طراوت 

ریشه: فارسی 


بهارگل 

معنی: گلی که در بهار می‌روید. 

ریشه: فارسی 


بهارناز 

معنی: موجب فخر و نازش بهار 

ریشه: فارسی 


بهارین 

معنی: منسوب به بهار، بهاری 

ریشه: فارسی 


بهدیس 

معنی: مانند به (به میوه‌ای خوش عطر و بو) 

ریشه: فارسی 


بیتا 

معنی: بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا 

ریشه: فارسی



اسم دختر خاص - اسم دختر زیبا


اسم دختر جدید و خاص با پ

پَرَند 

معنی: پروین، در قدیم نوعی پارچه‌ی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار، حریر ساده؛ گروهی از گیاهان 

ریشه: فارسی 


پَرَندیس 

معنی: (پَرَن + دیس (پسوند شباهت) )، شبیه به پَرَن پَرَن، زیبارو، نرم و لطیف چون پرند 

ریشه: فارسی 


پَرَنسا 

معنی: (پَرَن = پروین (ستاره)، دیبای منقش و لطیف، پرنیان، پارچه ابریشمی + سا (پسوند شباهت))، شبیه ستاره پروین؛ همانند ابریشم و دیبا؛ زیبا و لطیف

ریشه: فارسی 


پَرتو 

معنی: شعاعی که از منبع نورانی یا گرما ساطع می‌شود، درخشش، تلألؤ، روشنایی؛ اثر، تأثیر 

ریشه: فارسی 


پَردیس 

معنی: بهشت؛ فضای سبز و گل کاری شدهی اطراف ساختمان. 

ریشه: فارسی 


پَرنیان 

معنی: پارچه‌ای ابریشمی دارای نقش و نگار؛ نوعی پارچه‌ی حریر که برای نوشتن به کار می‌بردند؛ پرده‌ی نقاشی 

ریشه: فارسی 


پادمیرا 

معنی: جاویدان، نگهبان مهر، نگهدارنده عشق 

ریشه: فارسی 


پادینا 

معنی: در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته می‌شود. 

ریشه: فارسی 


پامچال 

معنی: گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی 

ریشه: فارسی 


پانیذ 

معنی: پانید، قند مکرر، شکر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر می‌ساختند. 

ریشه: فارسی 


پرگل 

معنی: (به فتح پ) هر یک از گلبرگهای گل 

ریشه: فارسی 


پرمون 

معنی: زینت و آرایش 

ریشه: فارسی 


پروا 

معنی: ملاحظه، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه 

ریشه: فارسی 


پریچهر 

معنی: فرشته رو، زیبا مثل پری؛ زیبارو 

ریشه: فارسی 


پریسان 

معنی: مانند پری، دختری که مثل پری زیبا است، بانویی زیبا چون پری 

ریشه: فارسی 


پریماه 

معنی: زیبا چون ماه و پری 

ریشه: فارسی 


پیچک 

معنی: گیاهی زینتی که ساقه‌ای بالا رونده دارد. 

ریشه: فارسی 


پینار 

معنی: به معنی چشمه، سرچشمه 

ریشه: ترکی


اسم دختر خاص و تک با ت

تَرلان 

معنی: مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ (در کردی) به معنی زیبا؛ نام نوعی اسب است. 

ریشه: ترکی 


تَرنّم 

معنی: خواندن شعر، ترانه، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولًا با صدای پایین، زمزمه کردن یک نغمه؛ آواز، نغمه، سرود. 

ریشه: عربی 


تَندیس 

معنی: مجسمه؛ بت، تصویر برجسته، تمثال؛ (به مجاز) زیباروی. 

ریشه: فارسی 


تُرنج 

معنی: بالنگ؛ طرحی مرکّب از طرح‌های اسلیمی و گل و بوته‌ای که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود. 

ریشه: فارسی 


تِلما 

معنی: گندمگون 

ریشه: عربی 


تاتیانا 

معنی: تاتینا، پرنده شکاری 

ریشه: فارسی 


تامیلا 

معنی: از روی امیدواری، امیدوارانه؛ در برخی منابع به معنی بخشنده 

ریشه: عربی 


تبسّم 

معنی: لبخند، خنده‌ی بدون صدا؛ (به مجاز) درخشیدن

ریشه: عربی 


توتیا 

معنی: از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند؛ گردی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند. 

ریشه: فارسی 


توسکا 

معنی: توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می‌روید. 

ریشه: فارسی 


تیارا 

معنی: تیه در گویش لری به معنای چشم و آرا به معنای آراینده می‌باشد، چشم آرا، زیبا 

ریشه: لری 


تیسا 

معنی: در گویش مازندران خالص 

ریشه: فارسی


اسم دختر خاص و زیبا با ث

ثَمینا 

معنی: (ثمین + الف نسبت) منسوب به ثمین، ثمین 

ریشه: عربی 


ثَنا 

معنی: ستایش، مدح؛ دعا؛ درود و تحیت؛ حمد، شکر، سپاس 

ریشه: عربی


اسم دختر زیبا و تک با ج

جُمانه 

معنی: یک دانه مروارید، یک دانه لؤلؤ؛ نام دختر ابوطالب و خواهر حضرت علی(ع) 

ریشه: عربی 


جانا 

معنی: ای جان، ای عزیز 

ریشه: فارسی 


جانان 

معنی: معشوق، محبوب؛ خوب 

ریشه: فارسی 


جوانه 

معنی: تازه، نو؛ جوان 

ریشه: فارسی 


جیران 

معنی: آهو؛ (به مجاز) معشوقِ زیبا؛ چشمِ زیبا 

ریشه: ترکی


اسم دختر جدید و زیبا با چ

چکامه 

معنی: شعر به ویژه قصیده

ریشه: فارسی 


چکاوک 

معنی: پرنده‌ای خوش آواز و کمی بزرگ‌تر از گنجشک که تاج بر سر دارد. 

ریشه: فارسی 


چیچک 

معنی: گل 

ریشه: ترکی 


چیستا 

معنی: نام فرشته دانش و معرفت 

ریشه: فارسی 


چیکا 

معنی: نوعی پرنده 

ریشه: گیلکی


اسم دختر زیبا  و خاص با ح

حَسْنا 

معنی: زیبا، زن زیبا 

ریشه: عربی 


حَلیا 

معنی: زیور و آرایش 

ریشه: عربی 


حُسنا 

معنی: نیک، پسندیده 

ریشه: عربی 


حُلما 

معنی: جمع حَلیم، بردباران، صبوران

ریشه: عربی 


حنا 

معنی: گیاهی درختی که گل‌های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام. 

ریشه: عربی 


حورا 

معنی: حور، زن زیبای بهشتی؛ زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی. 

ریشه: عربی 


حورآسا 

معنی: حور (عربی) + آسا (فارسی) آن که چون حور زیباست. 

ریشه: عربی - فارسی


اسم دختر زیبا و تک با خ

خَضرا 

معنی: (مؤنث اخضر) به معنی سبز، کبود، نیلگون، و آبی و سبز؛ سبزه‌زار، چمن‌زار. 

ریشه: عربی 


خاطِره 

معنی: یادبود، یاد، ذهن، حافظه، خاطر. 

ریشه: عربی 


خاطرآسا 

معنی: خاطر (عربی) + آسا (فارسی) آسایش دهنده خاطر 

ریشه: عربی 


خزان 

معنی: نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز 

ریشه: فارسی 


خوشین 

معنی: خوش و زیبا 

ریشه: فارسی


اسم دختر زیبا و خاص با د 

دَریا 

معنی: (در جغرافیا) توده‌ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق 

ریشه: فارسی 


دُرسا 

معنی: دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.

ریشه: فارسی 


دُرنا 

معنی: پرنده‌ی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ. 

ریشه: ترکی 


دِنا 

معنی: قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس که قلهای معروف به همین نام دارد؛ نام شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد. 

ریشه: فارسی 


دایانا 

معنی: (دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ (نا)) به معنی مثل زر سرخ و (به مجاز) زیبا روی، زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا الهه آب 

ریشه: فارسی 


دریاناز 

معنی: مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگ 

ریشه: فارسی 


دریتا 

معنی: در (عربی) + ی (فارسی) + تا (فارسی) مانند در، مانند مروارید 

ریشه: عربی


دُرین


معنی: دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، ساخته شده از دُر؛ (به مجاز) گران بها و قیمتی

ریشه: عربی


دل‌آرا 

معنی: موجب آرامش و شادی دیگران؛ محبوب، معشوق، نام همسر دارا (داریوش سوم) و مادر روشنک بنا بر روایات ایرانی

ریشه: فارسی 


دلبر 

معنی: دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقهی دیگران؛ معشوق. 

ریشه: فارسی 


دلنواز 

معنی: مایه‌ی آرامش دل، آرامش بخش؛ نوازشگر، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق. 

ریشه: فارسی 


دیبا 

معنی: نوعی پارچه‌ی ابریشمی معمولًا رنگین. 

ریشه: فارسی 


دینا 

معنی: داور، داوری؛ (در اوستایی) دین؛ (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ نام خواهر یوسف(ع). 

ریشه: عبری


اسم خاص و تک با ذ

ذَلفا 

معنی: دختر سفید روی؛ شاعره معاصر خلفای عباسی، دختر ابیض زن و معشوقه‌ی نجده‌ی ابن اسود. 

ریشه: عربی


اسم دختر خاص و زیبا با ر

رسپینا 

معنی: فصل پاییز 

ریشه: فارسی 


رَستا 

معنی: رَستن، رهیدن + ا (پسوند)، رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده 

ریشه: فارسی 


رُزا 

معنی: گل رز 

ریشه: فرانسوی 


رُکسانا 

معنی: روشنک، نام دختر دارا که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد. 

ریشه: یونانی 


رُونیا 

معنی: آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ (به مجاز) اصیل 

ریشه: فارسی 


رامونا 

معنی: مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل 

ریشه: فارسی 


رامیلا 

معنی: خدای بزرگ 

ریشه: آشوری 


رامینا 

معنی: رامین + الف (نسبت)، منسوب به رامین؛ دخترِ طربناک

ریشه: فارسی 


رایا 

معنی: رای، فکر، اندیشه، تأمل 

ریشه: فارسی 


روجا 

معنی: منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ روجا نام دهی در تنکابن 

ریشه: کردی 


روژیا 

معنی: روز و روشنایی 

ریشه: کردی 


روشنک 

معنی: روشن، نام گیاهی است، در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد. 

ریشه: فارسی 


روناک 

معنی: روشن، تابناک 

ریشه: کردی 


رونیکا 

معنی: روی زیبا، زیباروی 

ریشه: فارسی 


رویا 

معنی: رویا، مجموعه‌ای از تصاویر، افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می‌گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می‌یابد. 

ریشه: عربی


اسم دختر زیبا و تک با ز

زُلفا 

معنی: (زلف = موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت))، منسوب به زلف؛ (به مجاز) زیبایی زلف معشوق؛ (در عربی، زلفی) 

ریشه: عربی 


زردیس 

معنی: به شکل زر 

ریشه: فارسی 


زرگل 

معنی: زرین گل 

ریشه: فارسی 


زرناز 

معنی: مرکب از زر( طلا) + ناز(کرشمه) 

ریشه: فارسی 


زمرد 

معنی: نام سنگی قیمتی به رنگ سبز 

ریشه: یونانی 


زوفا 

معنی: گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع 

ریشه: عربی 


زویا 

معنی: زویا در زبان روس به معنی عزیز پدر می‌باشد. در گویش محلی طبرستان، به معنی درخشان، روشن و نورده است. معانی دیگر: زندگی، زنده، دوست داشتنی 

ریشه: فارسی


اسم دختر خاص و جدید با ژ

ژاکلین 

معنی: کنتس هنوت و هلند 

ریشه: فرانسه 


ژالین 

معنی: شعله آتش 

ریشه: ترکی 


ژانیا 

معنی: از نامهای باستانی 

ریشه: فارسی 


ژرفا 

معنی: عمیق، عمیق‌ترین یا دورترین نقطه جایی 

ریشه: فارسی 


ژیکان 

معنی: قطره‌ی باران (به مجاز) زلال و شفاف، زیبا و آرامش بخش 

ریشه: کردی 


ژینا 

معنی: باهوش، با نابغه، ژنیک 

ریشه: فرانسه 


ژینوس 

معنی: باهوش، نابغه، ژینا 

ریشه: فرانسه


اسم دختر زیبا و خاص با س

سَحرناز 

معنی: (عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا 

ریشه: عربی 


سَروناز 

معنی: سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی 

ریشه: فارسی 


سَروین 

معنی: شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد 

ریشه: فارسی 


سَما 

معنی: آسمان 

ریشه: عربی 


سِتیا 

معنی: گیتی، دنیا و روزگار 

ریشه: اوستایی - پهلوی 


سابرینا 

معنی: مژده، بشارت 

ریشه: آشوری 


ساتین 

معنی: محبوب و دوست داشتنی 

ریشه: فارسی 


سارینا 

معنی: خالص، پاک 

ریشه: فارسی 


ساغر 

معنی: ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود. 

ریشه: عربی 


سامینا 

معنی: مانند مینا؛ نام گلی 

ریشه: فارسی 


ساناز 

معنی: نام گلی؛ کمیاب، نادره 

ریشه: ترکی 


سانیا 

معنی: سایه روشنِ جنگل 

ریشه: فارسی 


سایان 

معنی: منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی 

ریشه: کردی 


سپیدار 

معنی: درختی از خانواده بید با برگهای براق 

ریشه: فارسی 


سپینود 

معنی: در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور 

ریشه: فارسی 


سونیا 

معنی: (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد. 

ریشه: ترکی 


سی گل 

معنی: سی عدد گل 

ریشه: فارسی 


سیتا 

معنی: جهان، گیتی 

ریشه: هندی 


سینره 

معنی: گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می‌شوند، پامچال فرنگی 

ریشه: فرانسوی


اسم دختر زیبا و خاص با ش

شِیدا 

معنی: عاشق، دلداده؛ آشفته و پریشان 

ریشه: فارسی 


شاپرک 

معنی: نوعی پروانه بزرگ که معمولاً شب پرواز می کند. 

ریشه: فارسی 


شادان 

معنی: شاد، مسرور؛ (در حالت قیدی) باحال شاد، شادمانه 

ریشه: فارسی 


شادلی 

معنی: شاد روی نرمخو و آرام 

ریشه: فارسی 


شادناز 

معنی: ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است. 

ریشه: فارسی 


شادیا 

معنی: بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، منسوب به شادی 

ریشه: فارسی 


شارونا 

معنی: سرزمین پربار و حاصلخیز 

ریشه: آشوری 


شایلی 

معنی: بی همتا 

ریشه: ترکی 


شاینا 

معنی: شاهدانه 

ریشه: فارسی 


شبدیس 

معنی: مانند شب 

ریشه: فارسی 


شکیبا 

معنی: صبور، برد بار، باشکیبایی

ریشه: فارسی 


شمیم 

معنی: بوی خوش 

ریشه: عربی 


شوکا 

معنی: نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا؛ در مازندرانی به معنی آهو و غزال 

ریشه: فارسی 


شهگل 

معنی: بهترین گل، گلِ شاهانه 

ریشه: فارسی 


شیلا 

معنی: نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه‌ی هامون به خارج از آن جریان دارد، از نامهای متداول هندی 

ریشه: سانسکریت



اسم دختر خاص



اسم دختر خاص و تک با ص

صَبا 

معنی: نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در مقابلِ دَبور؛ (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق 

ریشه: عربی 


صُراحی 

معنی: ظرف شراب، ظرف شیشه‌ای شراب؛ شراب زلال؛ در تصوف مقام انس را گویند. 

ریشه: عربی 


صبرا 

معنی: بردباری کردن در برابر سختیها و ناملایمت‌ها، شکیبایی 

ریشه: عربی - فارسی 


صبورا 

معنی: صبور + ا (الف نسبت یا تعظیم)، به معنی بردبار، صبور 

ریشه: عربی - فارسی 


صحرا 

معنی: بیابان؛ محلی خارج از منطقه مسکونی، که دارای پوشش گیاهی است. 

ریشه: عربی 


صفاناز 

معنی: صفا (عربی) + ناز (فارسی) آن که دارای یکرنگی و زیبایی است. 

ریشه: عربی - فارسی 


صوفیا 

معنی: منسوب به صوفی 

ریشه: عربی - فارسی


اسم دختر خاص با ض

ضُحا 

معنی: (تلفظ: zohā) زمانی پس از برآمدن افتاب، چاشتگاه، نام سوره‌ای در قرآن کریم 

ریشه: عربی


اسم دختر زیبا و تک با ط

طَراوت 

معنی: تر و تازگی؛ (به مجاز) سامان و رونق 

ریشه: عربی 


طُلوع 

معنی: دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ ابتدای روز 

ریشه: عربی 


طنین 

معنی: انعکاس صوت، پژواک؛ حالتی از صدا که دارای تأثیر و نفوذ باشد؛ خوش آهنگی 

ریشه: عربی


اسم دختر تک بت ظ

ظهیره

ریشه: عربی

معنی: مؤنث ظهیر، پشتیبان، یاور، ظهیرالدین


اسم دختر خاص و زیبا با ع

عرفانه 

معنی: عرفان (عربی) + ه (فارسی) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت) 

ریشه: عربی - فارسی 


عسل 

معنی: مایعی خوراکی که زنبور عسل می‌سازد، بسیار شیرین و دوست داشتنی 

ریشه: عربی 


عطرین 

معنی: منسوب به عطر، دل انگیز، معطر، خوشبو 

ریشه: عربی - فارسی 


عطیه 

معنی: انعام، بخشش 

ریشه: عربی


اسم دختر خاص و زیبا با غ

غَزل 

معنی: نوعی شعر، شعر عاشقانه؛ در موسیقی ایرانی هر نوع سخن آهنگین که به آواز یا همراه سازها خوانده می‌شده است. 

ریشه: عربی 


غزل ناز 

معنی: غزل (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از غزل (شعرعاشقانه) + ناز (زیبا) 

ریشه: عربی 


غوغا 

معنی: صدای بلند، بانگ و فریاد 

ریشه: عربی


اسم دختر تک و زیبا با ف

فاتیما 

معنی: فاطیما، نام شهری است در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است. 

ریشه: عربی 


فارهه 

معنی: دختر زیبا و با نمک 

ریشه: عربی 


فرانک 

معنی: پروانه، از شخصیت‌های شاهنامه، نام دختر برزین و زن بهرام گور، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین 

ریشه: فارسی 


فرسیما 

معنی: فر (فارسی) به معنای شکوه + سیما (عربی)، آنکه صورتی باشکوه دارد. 

ریشه: عربی - فارسی 


فرمهر 

معنی: کسی که شکوه و عظمتی چون خورشید دارد.

ریشه: فارسی 


فرناز 

معنی: دارای ناز و غمزه، زیبا و باشکوه 

ریشه: فارسی 


فرنوشا 

معنی: شکوه و عظمت ابدی 

ریشه: فارسی 


فریال 

معنی: دارای اندام و هیکل باشکوه، قوی و باشکوه، مرکب از فر (شکوه) + یال (گردن، بالای بازو) 

ریشه: فارسی 


فلورا 

معنی: فلوریا، در رم باستان، الهه گل‌ها و بارآوری 

ریشه: لاتین


اسم دختر خاص با ق

قصیده 

معنی: نام یکی از قالب‌های شعر فارسی وعربی 

ریشه: عربی


اسم دختر جدید و خاص با ک

کاترینا 

معنی: کاترین، به معنی پاک و بی آلایش 

ریشه: ایتالیایی 


کارولین 

معنی: نام ناحیه‌ای در آمریکای شمالی 

ریشه: فرانسه 


کاملیا 

معنی: گلی درشت و زیبا سفید و صورتی رنگ که در بهار ظاهر می‌شود. 

ریشه: فرانسه 


کامیلا 

معنی: محافظ معبد، نام دختری جنگجو در افسانه تروا اسم دختر 

ریشه: لاتین 


کیارا 

معنی: اندوه و ملالت، میل شدید به خوردن انواع خوردنی‌جات 

ریشه: فارسی 


کیانا 

معنی: طبیعت 

ریشه: سریانی 


کیمیا 

معنی: اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون 

ریشه: فارسی


اسم دختر خاص و زیبا با گ

گراناز 

معنی: گران ناز 

ریشه: فارسی 


گل آرا 

معنی: زینت دهنده گل، از شخصیت‌های شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخه‌های شاهنامه 

ریشه: فارسی 


گل آسا 

معنی: مانند گل 

ریشه: فارسی 


گلبرگ 

معنی: هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و رخسار 

ریشه: فارسی 


گلپونه 

معنی: گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه 

ریشه: فارسی 


گلدیس 

معنی: چون گل، مانند گُل؛ (به مجاز) زیبارو و لطیف 

ریشه: فارسی 


گلسا 

معنی: گلسان، مانند گل 

ریشه: فارسی 


گلمهر 

معنی: (گل + مهر = خورشید)، (به مجاز) آفتاب، گل خورشید، گل آفتاب، گل آفتابگردان 

ریشه: فارسی 


گلناز 

معنی: دارای ناز و عشوه‌ای چون گل 

ریشه: فارسی 


گلنوش 

معنی: مرکب از گل + نوش (عسل)، نام یکی از لحن‌های قدیم موسیقی ایرانی 

ریشه: فارسی 


گندم 

معنی: دانه خوراکی غنی از نشاسته 

ریشه: اوستایی - پهلوی 


گیسو 

معنی: موی بلندسر 

ریشه: فارسی 


گیلدا 

معنی: طلا 

ریشه: ارمنی


اسم دختر زیبا و تک با ل

لامیا 

معنی: نام شهری بوده است در یونان واقع در کنار خلیج لامی از دریای اژه دارای ۳۸/٠٠٠ تن سکنه. جنگ "لامیاک" که پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ م . بین یونان و مقدونیه در گرفت نام خود را از این شهر گرفته است.

ریشه: عبری 


لنیا 

معنی: (فارسی- سنسکریت) دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن (سنسکریت) + ی نسبت (فارسی) + الف تانیث 

ریشه: سنسکریت 


لیانا 

معنی: بانوی درخشان و زیباروی، مرکب از لیان به معنای درخشان و الف تأنیث 

ریشه: فارسی 


لیدا 

معنی: خانم، بانوی گرامی 

ریشه: لاتین 


لیندا 

معنی: قشنگ، زیبا 

ریشه: لاتین


اسم دختر جدید و خاص با م

مَهدیس 

معنی: مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو 

ریشه: فارسی


مِهرآنا 

معنی: (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا (ترکی)= مادر)، مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ (به مجاز) مهربان و بامحبت 

ریشه: فارسی 


مِهرسا 

معنی: (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو 

ریشه: فارسی


مَهرو 

معنی: ماه رو، (به مجاز) زیبا رو 

ریشه: فارسی 


مِهرک 

معنی: شبیه به خورشید؛ (به مجاز) زیبارو 

ریشه: فارسی



مَهگل 

معنی: (مَه = ماه + گل)، گلِ ماه؛ (به مجاز) زیبارو 

ریشه: فارسی 


مِهرنیا 

معنی: (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ (به مجاز) مهربان و با محبت 

ریشه: فارسی 


ماریا 

معنی: مریم، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان‌های اسپانیایی و آسیایی است. 

ریشه: عبری 


مارینا 

معنی: دارنده‌ی هر چیز ارزشمند، جویبار، آب 

ریشه: ارمنی 


مانا 

معنی: ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن 

ریشه: فارسی 


ماندانا 

معنی: به معنی عنبر سیاه؛ زن کمبوجیه‌ی اول و مادر کوروشِ کبیر 

ریشه: فارسی 


ماهک 

معنی: خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا خوبروی دوست داشتنی 

ریشه: فارسی 


مایا 

معنی: منش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلهه‌ی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان 

ریشه: اوستایی - پهلوی 


مایسا 

معنی: نام گیاهی کوچک و یک ساله که بسیار ظریف است. 

ریشه: فارسی 


مبینا 

معنی: مؤنث مبین، روشنگر، هویدا 

ریشه: عربی 


مرسانا 

معنی: هدیه خداوند 

ریشه: عبری 


مروا 

معنی: فال نیک و دعای خیر 

ریشه: فارسی 


ملیسا 

معنی: زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ ماه صَفر؛ ماهی بین آخر گرما و زمستان 

ریشه: عربی 


مونا 

معنی: تک، یکتا، در متون ایران باستان به مُحبَّت هم معنا شده است، گل یاس، امید 

ریشه: عربی 


مهرآنا 

معنی: (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا (ترکی)= مادر)، مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ (به مجاز) مهربان و بامحبت 

ریشه: فارسی


اسم دختر زیبا و خاص با ن

نارگل 

معنی: گل انار، آن که چون گل لطیف و زیبا است. 

ریشه: فارسی 


نارمیلا 

معنی: (ترکی- فارسی) شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار 

ریشه: فارسی 


نارین 

معنی: منسوب به نار، تر و تازه 

ریشه: فارسی 


نازان 

معنی: فخرکننده، نازکننده 

ریشه: فارسی 


نجلا 

معنی: زنی که دارای چشمان درشت است. 

ریشه: عربی 


نسترن 

معنی: گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد 

ریشه: فارسی 


نگارا 

معنی: بانوی زیبا، دختر خوش چهره، کنایه از محبوب است. 

ریشه: فارسی 


نگینا 

معنی: موسیقی، آواز 

ریشه: عبری 


نوال 

معنی: عطا، بخشش، بهره، نصیب 

ریشه: عربی 


نورا 

معنی: نور (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان 

ریشه: فارسی - عربی 


نوژان 

معنی: درخت صنوبر و کاج 

ریشه: فارسی 


نوشین 

معنی: شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار 

ریشه: فارسی 


نیروانا 

معنی: آخرین مرحله سلوک در نزد "بودا” که مرحله محو شدن جنبه حیوانی وجود و رسیدن به کمال است. 

ریشه: سنسکریت 


نیکا 

معنی: چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران 

ریشه: فارسی 


نیکتا 

معنی: خوب، نیکو 

ریشه: فارسی 


نیکو 

معنی: خوب، زیبا 

ریشه: فارسی 


نینا 

معنی: زیبایی، خوش اندامی و ظرافت 

ریشه: عبری 


نیوشا 

معنی: شنوا، شنونده 

ریشه: فارسی


اسم دختر خاص و زیبا با و

وانیا 

معنی: هدیه با شکوه خداوند 

ریشه: فارسی 


ورونیکا 

معنی: نام تیره‌ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است. 

ریشه: فارسی 


ویانا 

معنی: فرزانگی، بخردی، دانایی 

ریشه: اوستایی پهلوی 


ویدا 

معنی: آشکار و هویدا 

ریشه: فارسی 


ویشکا 

معنی: نام روستایی نزدیک رشت 

ریشه: فارسی 


ویکتوریا 

معنی: پیروز شدن، الهه پیروزی در روم باستان 

ریشه: لاتین


اسم دختر خاص و تک با ه

هانا 

معنی: پناه، نفس، امید، فریاد 

ریشه: فارسی 


هستی 

معنی: زندگی، وجود، زندگانی 

ریشه: فارسی 


هلما 

معنی: خیلی صبور 

ریشه: عربی 


هلن 

معنی: فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد. 

ریشه: یونانی 


هلنا 

معنی: هلن 

ریشه: یونانی 


هلیا 

معنی: خورشید 

ریشه: یونانی 


هوران 

معنی: آفتاب 

ریشه: کردی 


هورناز 

معنی: خورشید زیبا 

ریشه: فارسی 


هیلدا 

معنی: نیرومند، قوی 

ریشه: لاتین


اسم دختر تک و زیبا با ی

یاسمینا 

معنی: یاس و مینا گلی به رنگهای سفید، زرد و کبود 

ریشه: فارسی 


یافا 

معنی: زیبایی، جمال، نام شهری قدیمی در ساحل مدیترانه 

ریشه: عبری 


یسنا 

معنی: پرستش، بخشی از اوستا 

ریشه: فارسی 


یوکابد 

معنی: جلال خداوند، خداوند مجد و بزرگی است، نام مادر موسی (ع) 

ریشه: عبری